۱۳۹۱ خرداد ۸, دوشنبه

امضا کنید! برای متوقف کردن آدیداس در استفاده از چرم کانگورو

هر سال، میلیون ها کانگورو در بزرگترین کشتار جمعی حیات وحش، بیرحمانه کشته می شوند.
میلیونها کانگوروی بی آزار در دور افتاده ترین گوشه های استرالیا بیرحمانه کشته می شوند در حالیکه این امر برای ساکنان دیگر نقاط جهان، ناشناخته باقی مانده است.
شکارچیان، شب هنگام در حالیکه کانگوروها بطور مسالمت آمیزی سرگرم چرا و استراحت هستند از درون ماشین، کانگورو ها را با استفاده از چراغی مخصوص رم می دهند و نشانه می گیرند.
اگر چه شکارچیان باید با شلیک یک گلوله به سر اقدام به کشتن کانگوروها کنند، در بسیاری از مواقع گلوله بر گردن، فک و سینه حیوان می نشیند که مرگی تدریجی و مشقت باری را به همراه دارد.
کانگوروهای مادر به شکل وحشیانه ای کشته می شوند و تعداد بی شماری بچه کانگوروی بی مو و کم سن یتیم می شوند و در معرض خطر مرگ ناشی از سرما، گرسنگی و یا شکار شدن توسط روباه و سگ های وحشی قرار می گیرند.
واقعیت تکان دهنده، حمایت بزرگترین تولید کنندگان کفش ورزشی از این تجارت بربرانه است که پوست کانگورو را می خرند و آن را تبدیل به کفش فوتبال می کنند.
"Adidas" آدیداس ، "Nike " نایک، "Puma" پوما و "Umbro" آمبرو، که از بزرگترین تولید کنندگان لوازم ورزشی هستند همچنان از پوست کانگورو در ساخت کفش فوتبال استفاده می کنند.
 کارخانه های سازنده ی کفش های فوتبال حکم رگ حیاتی را برای صنعت چرم کانگورو دارد. بدون این زیر بنا، قیمت پوست کانگورو و کل این صنعت در معرض خطر قرار دارد. تا کنون، آدیداس بیش از ١٠,٠٠٠ ایمیل دریافت کرده که در آن به استفاده از چرم کانگورو اعتراض شده... و آشکارا نگران خراب شدن وجهه اش است.
این ثابت می کند که آدیداس و دیگر شرکت هایی که از پوست کانگورو استفاده می کنند مسوول این کشتار خشونت آمیز و غیرضروری میلیونها کانگورو و بچه کانگورو هستند... و تمام این فقط بخاطر یک کفش ورزشی!
هیچ عذر و بهانه ای از طرف "آدیداس" قابل قبول نیست تا از صنعتی حمایت کند که باعث این همه درد و رنج می شود. "Craig Johnston" کریگ جانستون بازیکن سابق لیورپول و طراح اصلی کفش های فوتبال "Predator" (پرداتور) آدیداس، علنا بیان کرده: مدل اصلی و اولیه "Predator" (درنده) تماما از لاستیک بود. بطور قطع استفاده از لاستیک، مواد مصنوعی "سنتتیک" و دیگر مواد، آینده کفش های فوتبال خواهد بود. من با کشتن کانگوروها مخالفم.
فشار حامیان حقوق حیوانات در سالهای قبل منجر به کاهش استفاده آدیداس از پوست کانگورو شده است.

شما می توانید با امضای این پتیشن فریاد اعتراض و مخالفت خود را نسبت به این تجارت کثیف و خونین بگوش بانیان و حامیان آن برسانید.
تک تک امضاهای شما مانند پتکی است بر سر این تاجران سودجو و بی وجدان...
واقعیت این بیرحمی ها را در اینجا و اینجا ببینید:
هشدار! صحنه ها بسیار دلخراش و تکان دهنده می باشند.
ببینید، بخوانید، آگاه باشید و در پخش آن یاری کنید...

۱۳۹۱ خرداد ۷, یکشنبه

فروش انسان در بازار بندرعباس

نمایشی تحسین برانگیز در حمایت از حیوانات
دیده بان حقوق حیوانات: جمعه بازار بندرعباس که به فروش حیوانات خاص و حمایت شده معروف است هفته گذشته شاهد فروش یگ گونه متفاوت بود:
فروش انسان هایی که با طناب بسته شده بودند!
جمعه گذشته بازار حیوانات بندرعباس که هر هفته در سایه کم توجهی مسوولین محیط زیست استان رنگ و روی انواع حیوانات حمایت شده و در خطر انقراض و وحشی و اهلی را به خود می بیند، دچار شوکی قابل توجه شد. سه تن از اهالی تئاتر به نمایندگی از حامیان حیات وحش و دوستداران حیوانات برای اجرای یک نمایش آزمایشی به جمعه بازار رفتند تا توجه نهادهای مسوول را به فروش ممنوعه حیوانات و حیوان ازاری های این بازار جلب کنند…
به گزارش هرمزگان نیوز، صبح ۲۹ اردیبهشت ماه، اتفاقی افتاد که دهان به دهان در شهر چرخید: “در جمعه بازار کارگزاری آدم فروشی شده”. ماجرای این آدم فروشی آنقدر حساس می شود که برخی رهگذران در این بازار موضوع را به پلیس اطلاع می دهند. پلیس وارد عمل می شود و اقدام به بازداشت عاملین این نمایش مفهومی می کند.
اما محمد سایبانی -از فعالان عرصه تئاتر استان- در وبلاگ شخصی خود “ماهی بالی” از راز این آدم فروشی پرده بر می دارد:”براده های آدم” نمایشی با اجرای محمد سایبانی و همکاری دو نفر از دوستان به نام های “جواد انصاری زاده” و “محسن کمالی” بود.
محسن کمالی هم در این زمینه می نویسد: «ماجرا از آن جا شروع شد که به پیشنهاد یکی از دوستان تصمیم گرفتیم صبح یک روز جمعه از بازار پرنده فروشان بندرعباس (جمعه بازار) واقع در کوچه‌ی کارگزاری دیدن کنیم تا از وضعیت انواع پرندگان و برخی از حیواناتی که در معرض فروش قرار می گیرند، آگاه شویم.
حقیقتی که اون روز دیدیم بسیار تلخ و تاسف برانگیز بود. حقیقتی که هر روز جمعه در جمعه بازار تکرار خواهد شد.‎ ‎در این بازار شما شاهد خرید و فروش پرندگان وحشی، محلی، زینتی و کارخانه ای در قفس های تنگ و پر ازدحام خواهید بود. شما خرگوش هایی را خواهید دید که در فضایی کوچک و غیرقابل حرکت به هم چسبیده اند و به شدت نفس نفس می زنند و گوساله های ۲۰ روزه ای که از شیر مادر، طبیعی ترین حق هر موجود پستانداری بی نصیب مانده اند و از فرط لاغری می شه دنده های اونا را شمرد.
شما در جمعه بازار روباه های به تله افتاده ای رو خواهید دید که فرسنگ ها از حیات وحش و محیط زندگی شون دور افتاده اند و هیچ معلوم نیست در این بازار پس از فروش چی به سرشون خواهد اومد. و مرغ میناهایی که هزاران کیلومتر رو در شرایطی نامناسب در قفس های شلوغ طی کرده اند تا از پاکستان با چه بیماری هایی به ایران برسند
در این بازار و دیگر بازارهایی که به خرید و فروش حیوانات می پردازند، به معنای واقعی حیوانات به مثابه کالاهای بی جانی تلقی می شند که از نظر اغلب خریداران و فروشندگان از کوچک ترین حقوق حیاتی بی بهره اند؛ موجوداتی که بیشتر برای سرگرم کردن انسان ها و پر کردن خلوت و تنهایی شون، خریداری میشند.
این حقایق تلخ بهانه ای شد برای اجرای یک پرفرمنس آرت (نمایش) با موضوع فروش انسان در کوچه کارگزاری بندرعباس. پس در روز جمعه ۲۹ اردیبهشت ۳ تن از ما به نمایندگی از حامیان حیات وحش و دوستداران حیوانات برای اجرای این نمایش آزمایشی به جمعه بازار رفتیم …»
این هنرمندان اظهار امیدواری می کنند که نیروهای متخصص حفاظت از محیط زیست استان هرمزگان به شکل علنی و یا نامحسوس هر جمعه در این بازار حضور داشته باشند تا از سرمایه های این کشور حفاظت کنند و جانوران وحشی را به زیستگاه طبیعی خود بازگردانند. همچنین با توجه به در خطر بودن حیات وحش جزیره هرمز امیدوارند مدیریت حفاظت از محیط زیست هرمزگان موفق شود مجوز استخدام نیروی جدید را بگیرد تا به عنوان محیط بان به مناطقی مثل جزیره هرمز اعزام کند.
 امیدوریم مسوولین محیط زیست هرمزگان وظیفه سازمانی خود را در قبال این معضل چنان عملی کنند که نیازی به اجرای نمایش، جلب توجه برای دیده شدن مسایل واضح و ورود پلیس نباشد!
دمشون گرم...

تابستان از راه می رسد

از آنجا که در کشور ما جاذبه های گردشگری (تاریخی - فرهنگی، طبیعی و زیارتی - مذهبی) فراوانی وجود دارد، هر ساله، بخصوص در فصل تابستان، میزبان ده ها و صدها هزار گردشگر از سراسر ایران و کشورهای خارجی است.
ضمن آرزوی سفری خوش و بی "حادثه"، برای رفاه حال این عزیزان، راهنمای سفر و گردشگری کوچکی تهیه شده که امید است سودمند واقع افتد...
به آگاهی آن دسته عزیزانی از که برای شنا و شناور ماندن بر روی آب، به دریاچه ارومیه، دومین دریاچهٔ آب‌شور دنیا سفر می کنند می رسانم که نیازی به همراه داشتن لباس شنا نیست و برای گشت و گذار در دریاچه و جزیره‌های آن، بجای سوار شدن بر دو کشتی سهند و نوح، می توانید قدم زنان این دریاچه را طی کنید!!!
اگر زن هستید و به سواحل نیلگون خلیج فارس مسافرت می کنید، لطفن پای خود را از حدی که اسلام عزیز برای شما تعیین کرده، فراتر نگذارید...
شنا کردن در دریای خزر به نسبت آزادتر است ولی باید به اطلاع جهانگردان خارجی برسانم که زنان کماکان به لباس شنا احتیاجی ندارند و تنها نکته ای که باید مد نظر داشته باشند این است که در ایام شهادت که یکی دو تا هم نیستند، شنا کردن ممنوع است! زیرا استخوان های مردگان ١٠٠٠ سال پیش ممکن است در گور بلرزند!
تعداد استخرهای فضای بازی که رایگان هستند بیشمار است! ورود بانوان کماکان ممنوع می باشد!
اگر برای تماشای سی و سه پل به اصفهان تشریف می برید باید بدانید که شنا کردن در زاینده رود ممنوع است! ولی قوهای زنده رود، شنا کنان شما را به تماشای سی و سه پل می برند!
علاقمندان به بیابان و بیابان نوردی از امکانات بیشتری برخوردار هستند! زیرا در عرض این سی سه سال حکومت ناب محمدی، دریاچه های ایران یکی بدنبال دیگری خشک شده و به تعداد بیابان ها و کویرها افزوده می شود! از جمله این دریاچه ها: دریاچه کافتر و مهارلو، ارژن و پریشان، طشك و بختگان
فراموش نشود که ممنوعیت تورهای مختلط، شامل حال بیابان گردان هم میشود!
بانوانی که به دربند و شمال تهران مسافرت می کنید، قمقمه آب، فلاکس چای و دیزی فراموش نشود! زیرا ورود زنان جهت حفظ شأن و شخصیت والایشان، به قهوه خانه‌های دارای قلیان ممنوع می باشد!
ورود آقایان آزاد است زیرا از قرار، مردان در اسلام شخصیت والایی ندارند!
البته آنطور که می گویند قرار است بزودی قلیان ها از قهوه خانه ها جمع شوند زیرا معاون وزیر کشور عقیده دارد دود قلیان ١٠ برابر غلظت آلودگی هوای تهران است. از قرار مشکل آلودگی هوای تهران هم حل شد!!!
گردشگران محترم افغانی پیش از سفر و جهت اطمینان، نگاهی به فهرست شهرها و پارک های ممنوعه برای افغان ها بیاندازند!!!
خدمت جهانگردان چینی عرض کنم که در همان کشور خودتان بمانید و بیخود این همه هزینه پرواز و هتل متقبل نشوید! اینجا هیچ چیز جدیدی برای شما نیست! از محصولات غذایی گرفته تا صنایع دستی، از قران تا سنگ قبر، از معماری چینی تا فرش کاشان چین و حتی رسم انداحتن حیوانات زنده در قفس شیرهای باغ وحش، همه و همه از کشور خودتان به ایران آمده!
البته همیشه هم ممنوعیت نیست! حکومت اسلامی برای شیخ های مسلمان و پولدار کشورهای عربی، امکانات تفریحی بسیاری با همکاری سازمان نابودی محیط زیست ایران در نظر گرفته از جمله بازی با حیوانات نادر ایران!
برای دیگر اتباع خارجی که کشتار حیات وحش در کشور خودشان ممنوع می باشد، با همکاری سازمان نابودی محیط زیست، تورهای شکار به منظور شکار حیات وحش ایران و نابود ساختن طبیعت ایران فعالیت دارند!

از ممنوعیت حضور خانم ها در اینگونه تورها بی اطلاعم!
و صد البته جاذبه های زیارتی - مذهبی که ریز و درشت، طلایی و حلبی در سرتاسر کشورمان به وفور یافت می شوند!  از قبر خود امام گرفته تا قبر همسرها و صیغه های امام! امامزاده و نوه های امام، نتیجه و نبیره، ندیده و از همه مهمتر بچه امام های بقال سر کوچه!!! که البته همه شون هم مقدس هستند!!!
خلاصه اینکه ایران ما خیلی دیدنی است!!!

البته اگر شانس تون زد و همون اول کار بجرم جاسوس، ضد ولایت فقیه، محارب، ضد انقلاب، اقدام علیه امنیت ملی، تشویش اذهان عمومی، تبلیغ علیه نظام، اعتراض به خشک شدن دریاچه ارومیه، توهین به مقدسات، توهین به رهبری و رییس جمهور و هزار و یک جرم دیگه بازداشت و روانه زندان نشدید...
توضیح: دزدی و اختلاس های میلیونی و میلیاردی، شکنجه، جنایت و کشتار، شامل این جرایم نمی شود!!!

۱۳۹۱ خرداد ۴, پنجشنبه

تجمع بسیجی ها مقابل خانه سینما در اعتراض به اجازه مجدد به فعالیت آن

گفت دلقک را سوی زندان برید

چاپلوس و زرق او را کم خرید
به گزارش خبرنگار سینمایی فارس، صبح امروز جمعی از اهالی فرهنگ و هنر شامل کانون مستند‌سازان جهادی، هیئت هنرمندان حزب‌الله، بسیج هنرمندان و جمعی از خبرنگاران خبرگزاری هنر مقابل در خانه سینما تجمع کردند.
این مرتیکه الدنگ مخبط، انگار از سال ١٣٦٢ تا حالا رو خواب بوده و می خواد یکباره تلافی تمام شعارهایی که نداده رو در بیاره!!!
به نحسی وجود این امت مسلمان همیشه در صحنه، فعلا که افتاده...
 
 استفاده های بجا از پول و امکانات بیت المال!!!
و... شعار طلایی حکومت اسلامی:
این هم گواه آن!!!
توضیح: در دو تصویری که نام دروغ پراکنی فارس حذف شده، تغییراتی داده شده که در اصل حرف دل بسیجی های ولایت فقیه می باشد...
پی نوشت: رأی تعطیلی دائم خانه سینما صادر شد

رادیو زمانه: هیات رسیدگی به امور مراکز فرهنگی در آخرین نشست خود بررسی مجدد صلاحیت خانه سینما را در دستور کار قرار داد و در نهایت، پس از بررسی همه جانبه فعالیت و ملاحظه کلیه اسناد و مدارک، این تشکل را فاقد هرگونه وجاهت قانونی دانست.
و بار دیگر امت عربده كش و چاقو كش حزب الله پیروز شد!
بعید نیست بخاطر طرح سر در ورودی ساختمان و از آنجا که کلانشهر بزرگ تهران از لحاظ تعداد مساجد در سطح کشور فقیرترین شهر است، آنرا تبدیل به مسجد کنند!!!

۱۳۹۱ خرداد ۳, چهارشنبه

منصور رادپور زندانی سیاسی بند چهار زندان گوهردشت درگذشت

به گزارش کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی، منصور رادپور زندانی سیاسی بند ویژه امنیتی زندان رجایی شهر کرج ساعت چهار بعد از ظهر امروز، دوشنبه اول خردادماه ١٣٩١ درگذشت.
آقای رادپور که به علت شکنجه های فیزیکی طولانی مدت از ناراحتی های جسمی متعددی از جمله ناراحتی ریوی و خونریزی معده رنج می برد، بیست و هفتم اردیبهشت ماه سال ١٣٨٦ در جاده چالوس توسط مامورین وزارت اطلاعات دستگیر و پس از یک ماه نگهداری و شکنجه در خانه های امن وزارت اطلاعات به سالن ده بند چهار زندان گوهردشت و سپس بند سپاه و نهایتا به بند ویژه امنیتی این زندان منتقل گردید.

آقای رادپور طی دو حکم جداگانه در شعب ١ و ٨ دادگاه انقلاب اسلامی کرج، با اتهاماتی همچون «اقدام علیه امنیت ملی» و «همکاری با سازمان مجاهدین خلق ایران» مجموعا به هشت سال زندان محکوم شده بود.
همسر منصور رادپور، خبر درگذشت این زندانی سیاسی را از طریق یک زندانی دیگر از زندان گوهردشت کرج شنیده است با بغضی که مدام میان مصاحبه به گریه بدل می شود از شرایط دشوار زندگی خودش، همسرش و فرزندانش می گوید:

وی در گفتگوی تلفنی خود با مسیح علی نژاد روزنامه نگار، می گوید که همسر اولش در جبهه های جنگ میان ایران و عراق کشته شد و اینک منصور رادپور همسر دوم او و پدر دو فرزندش در زندان در گذشت...
خانم رادپور روز دوشنبه در نخستین روز خرداد ماه ۸۸ به خبرنگار می گوید امروز ساعت چهار بعد از ظهر به من زنگ زدند و گفتند همه همسر شما فوت شده است .....
این حکایت را باید زبان خود این زن شنید.
متن گفتگو به شرح زیر است:
همسر منصور رادپور: به ما زنگ زدند و گفتند امروز چهار بعدازظهر منصور فوت کرده من هم هیچ خبری ندارم تا صبح بروم زندان ، دوستانش از زندان زنگ زدند گفتند.
مسیح علینژاد - شما آخرین ملاقاتی که با ایشان داشتید کی بوده؟
- من یه هفته پیش رفته بودم ملاقاتیش
- مریضی داشتند همسر شما ؟
- نه نه مریضی نداشت. فقط می گفت معده ام درد میکند، می گفت من هرچی نامه دادم که مرا ببرند بیرون (از زندان) بستری کنند بستری نکردند ، نه هیچ مریضی نداشت منصور ، درضمن ملاقات ایشان هم رفتم خیلی سرحال بود. من اصلا باور نمی کنم که منصور مرده باشد.
- خیلی متاسف شدم که این خبر رو شنیدم اینجوری که تو خبرها هم بوده آقای رادپور در دو تا حکم جداگانه ای که دادگاه انقلاب اسلامی کرج برای ایشان صادر کرده بود به ٨ سال زندان محکوم شدند. چقدر از این زندان را سپری کردند خانم رادپور؟
- والا ٦ سال توی زندان بود ٢ سال مونده بود که تمام شود.
- در این ٦ سال از امکانات مرخصی هم بهره مند بودند؟
- هیچی هیچی هیچی حتی نمی گذاشتند پسر بچه اش را ببیند. نیم گذاشتند بچه اش ملاقاتی کند و بابایش را ببیند. الان هم پسر بچه اش همینطور بهت زده مانده که چه کار کند کند موقع امتحان ، خدا را خوش نمی آید که منصور آرزوی دیدن بچه اش را به گور برد. کاش مرا هم تیرباران کنند جلوی زندان.... نمی توانم بمونم من به خدا نمی توانم بمونم.
- صبر بده خواهر خوبم
- خیلی دل قوی دارم ولی دیگه نمی تونم
- حق داری حق داری خواهر خوبم
- گفتم بعد از ٢ سال دیگه همسرم از زندان آزاد میشود بالا سره بچه هایش می آید ، نمی دانستم اینجوری میخواهد بشود ، من اصلا باورم نمی شود، نمی توانم باور کنم.
- چرا این همه مدت که همسر شما زندانی بوده خبری از او منتشر نشده ؟ مصاحبه ای نکردین شما؟
- چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است؟ چه مصاحبه ای؟ وقتی که به روی بچه هاش حسرت به دل بود ، بعد از ٦ سال خواست بچه اش را ببیند آخر هم آرزو به گور برد. شوهر اول من شهید شده بود( در جبهه های جنگ میان ایران و عراق). منصور شوهر دوم من بود که بابای ٢ تا بچه های من بود.... ماشاله اینقد به من رسیدن که من هنوز توی خونه های مردم مستاجر هستم. روهایی می شود که بچه های من شبها حتا نان و پنیر یا نان خالی هم نداشتند که بخورند و شب راحت بخوابند.
من نمی دانم آخرین ملاقاتی هم که رفتم همسرم فقط گفت معده ام درد می کند، گفت محمد رضا( فرزندم) را بیاورید من ببینم. گفتم نمی گذارن، اجازه نمی دهند من بیارمش بالا ببینی ...چرا؟ چرا یه کاری کردن که آرزوی دیدن بچه اش را به گور برد؟ آنطور که من یه زن یه بیوه زن، که شوهر اولم شهید شده بود اینجوری که الان بچه هایم صغیر مانده اند آواره های خیابون شدن، انشاالله مثل من دچار بشوند، اصلا بیایند مرا هم با بچه هام بردارند ببرن، ببینم یعنی یک قانون اسلامی نیست که بیاید جوابگوی ماها باشد؟ چرا بعد از ٣٠ سال که من شوهرم شهید شده باید تو خونه های مردم منت هر صاحب خونه ای رو بکشم؟ چرا من باید بروم یک کیلو قند از مغازه نسیه بگیرم؟
.....

۱۳۹۱ خرداد ۱, دوشنبه

صحنه های دلخراش شکار یک الاغ زنده در پارک پرندگان ساری

چندی پیش می خواستم مطلبی بنویسم درباره باغ وحش های چین که بازدید کنندگان با پرداخت ٥ - ٤٠ دلار می توانند حیوانات زنده مانند غاز، مرغ، بز یا گوسفند را در قفس حیوانات گوشتخوار بیاندازند...
اما دیدم چرا راه دور برم!!!
حالا که از بند شلوار تا قرآن، از سنگ قبر تا صنایع دستی ایران، چینی شده چرا آداب و رسوم و فرهنگ چینی ها رو با فرهنگ غنی اسلامی مون پیوند ندهیم؟!
که البته این کار را هم کردیم!!!
روزهای پنجشنبه هر هفته مسئولین پارک پرندگان ساری یک الاغ پیر را بصورت زنده در قفس شیرهای این مجموعه قرار میدهند تا توسط آنها دریده و خورده شود ... متاسفانه مردم به همراه کودکان این صحنه ها را نظاره کرده و اقدام به فیلمبرداری میکنند !!!
فکر نمیکنم اگر یک خارجی از من بپرسه اهل کجا هستی و من هم بگویم ایران، در جوابم بگوید: ایران؟ همان سرزمین کوروش بزرگ و بابک خرمدین؟ ابن‌سینا و زکریای رازی؟ سرزمین فردوسی و حافظ؟

فکر می کنم بگوید: ایران؟ همان جایی که شکم توله خرس هایش را زنده زنده پاره کردند و کره الاغی را با پتک کشتند؟ همان کشوری که "دانشجویی" برای عبرت دیگر گربه ها، بچه گربه ای را بدار آویخت و پوستش را کند؟ همان کشوری که با گربه کردی می رقصند؟ همان کشوری که پلنگ هایی که به بالای دکل برق پناه می برند را با تیر می کشند؟ همان کشوری که کبوتر بی گناهی را به رنگ قرمز در می آورند و بعد بجرم قرمز بودن، سرش را با بیرحمی تمام از تن جدا می کنند؟ همان کشوری که شیر اسیر در قفس را می سوزانند؟ همان کشوری که روز طبیعت گراز بی نوایی را زنده زنده می درند و مانند قحطی زده ها گوشتش را بین خود تقسیم می کنند؟ همان کشوری که مجازات سوزاندن الاغی، از حفظ کردن ٥٠ روایت و حدیث درباره حقوق حیوانات است؟ همان کشوری که مثل چین برای سرگرم کردن مردم الاغ زنده در قفس شیرهای باغ وحش می اندازند؟شیرهایی که حتی بلد نیستند مانند شیرهای آزاد در طبیعت، در یک چشم بهم زدن شکار را خفه کنند و الاغ بیچاره را زجر کش می کنند.
راستی هنوز هم ایرانی بودن باعث افتخار است؟ راستش نمی دانم به چه چیزمان باید افتخار کنیم گذشته یا حال؟ سخن از گذشته تا به کی؟ کلامی از حال بگوییم!
و همه گناه ها را گردن اسلام و حکومت اسلامی نندازیم!!!

توضیح: اگر یوتیوب بخاطر گزارش های منفی علاقمندان به خون و شکنجه، این فیلم را حذف کرده بود و اگر دلش را دارید در این سایت هم میتوانید آن را تماشا کنید.

البته این سایت نوشته بالای ١٨ سال ولی از آنجا که بچه های ایرانی به یمن عید قربان، به صحنه های کشتار عادت دارند و همین کودکان بودند که همراه پدر مادرهایشان به پارک پرندگان ساری رفتند، شما زیاد جدی نگیرید! من که فیلم را ندیدم و نخواهم دید ولی تیتر و نظرات مردم نشان دهنده درجه کمال کرامت انسانی در حکومت ناب محمدی است!

دلنوشته ای از فیسبوک انجمن حمایت از حیوانات: شماها، همه‌تان، ایستاده بودید پشت حصارهای شیشه‌ای، نگاهم می‌کردید. من هم نگاهتان می‌کردم. صاف و زل تویِ چشم‌هایتان. شاید شما یادتان نیاید که چشم‌هایم چه شکلی بود. ولی خودم خوب یادم هست. صبح‌ها توی آب چشمه خودم را نگاه می‌کردم. چشم‌هایم درشت... بود و سیاه. شماها حتما ندیدید. اگر می‌دیدید مگر می شد؟! مگر می‌گذاشتید؟! شماها که این همه زور دارید؟! نه! حتما ندیدید. اصلا خوب شد ندیدید. استخوان‌های گردنم شکست. سرم تاب برداشت و چرخید. دست و پا زدم. صدا کردم. نگاهتان کردم. صاف و زل توی چشم‌هایتان. خودم را کشیدم این طرف، آن طرف شماها، همه‌تان ایستاده بودید پشت حصارهای شیشه‌ای. حتما از آن کاغذهای سبز از جیبتان در آورده بودید و گذاشته بودید توی دست‌های آدمی که طناب را انداخت دور گردنم و کشید و آورد وسط همین جایی که ... این ورق‌های سبزی که می گذارید توی جیب‌هاتان چه کار می‌کند که چشم‌های من نکرد؟!

باز هم یک روزی می‌آید. دوباره طناب را می‌اندازند دور گردنم. می‌کشند و می‌برند همین جایی که ... پشت همان حصارهای شیشه‌ای. تنها ولم می‌کنند بین آن همه دندان و خون و نعره و ناخن و استخوان ... باز هم نگاهت می‌کنم. صاف و زل تویِ چشم‌هایت. شماها، همه‌تان، تویِ چشمهایم نگاه می‌کنید؟! یادتان می‌آید چشم‌های...
فیلم باغ وحش های چین را که الگوی مدیر شکنجه گاه حیوانات ساری است را در اینجا و اینجا تماشا کنید.
چینی ها میگویند تلاش می کنند تا آنجا که ممکن است محیطی طبیعی برای شیرها فراهم کنند! بز بیدفاع را از چند متری به پایین پرتاب می کنند طوری که تمام استخوان هایش بشکند و قدرت هیچ حرکتی نداشته باشد و آن را محیط زیست طبیعی می نامند!

اگر دل دیدن صحنه های دردناک الاغ ساری را نداشتید
این را هم نبینید که از آن هم باید وحشتناک تر و دلخراش تر باشد.
البته من خودم با هزار درد تا ثانیه ١٣ دیدم تا بتوانم مطلب را بنویسم
اما بریم سراغ یونان!

اینجا جزیره کرت و این پناهگاه الاغ هاست. البته میدانم برای بسیاری از هموطنان، نام این پناهگاه مسخره است
Diana Hermans  دیانا هرمانس هلندی این پناهگاه را بنیانگزاری کرده و هزینه های مختلف این پناهگاه از کمک های مالی هلندی ها تامین میشود. کاری که هنوز در میان مردم با فرهنگ و تمدن ٢٥٠٠ ساله ما معنی و مفهومی ندارد!
در اینجا از الاغ های پیری که یک عمر زحمت کشیده اند و بارهای سنگین را برای انسانها حمل کرده اند و دوران بازنشستگی شان را می گذرانند یا به حال خود رها شده و نا دیده گرفته شده اند، نگهداری می شود.
در ایران ما رسم است که پس از اینکه سالها شیره جان این حیوانات را کشیدند، به رسم تشکر آنها را خوراک شیرها کنند!
این پناهگاه با گروه رفاه حیوانات کرت "CAWG" در اجرای پروژه امداد رسانی همکاری می کند. در این پروژه به نسل قدیمی تری که که هنوز از الاغ ها در کارهای کشاورزی و غیره استفاده می کنند، کمک می شود. از جمله این کمک ها، ویزیت رایگان دامپزشک، کشیدن دندان و نعلبندی می باشد.
و ما همچنان در حال به رخ کشیدن فرهنگ ٢٥٠٠ ساله مان هستیم!
من آنم که رستم بود پهلوان!